ابلیس کیست؟

سکوت تنهایی شب در برکه ای خاموش

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سکوت تنهایی شب در برکه ای خاموش امیدوارم لحضات خوبی رو باهم سپری کنیم هر چی بخواین اینجا هست همه جوره فقط یکم بگردین .خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

ابلیس کیست؟ از این روست که ابلیس، آدم را دلیل خواری و طردشدنش از بارگاه الهی می داند و در صدد انتقام از او و اولادش بر آمده. او برای این کار از خداوند مهلت خواسته و خداوند تا روز قیامت به او مهلت داده است. ابلیس نیز سوگند خورده است که آدم و فرزندانش را بفریبد. لفظ «ابليس‏» يازده بار در قرآن مجيد آمده و عجيب اين است كه درست به همين تعداد هم لفظ «استعاذه‏» (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذكر شده است. ريشه و مفهوم واژه ابليس در كتاب «مفردات راغب‏» پيرامون اين لفظ چنين آمده: «بلس، الابلاس: الحزن المعترض من شدة الباس يقال ابلس، و منه اشتق ابليس...» (1). «بلس: مايوس و غمناك شد. الابلاس: حزن و اندوهى كه از شدت ياس و نوميدى شكايت كند. كه به او «ابلس‏» گفته مى‏شود. و ابليس از آن مشتق شده است. مراد از اين كلمه در قرآن مجيد، موجودى است زنده، با شعور، مكلف، نامرئى، فريبكار و... كه از امر خداوند سرپيچيد و به آدم سجده نكرد، در نتيجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گرديد. او در قرآن غالبا به نام شيطان خوانده شده است، اما اين كه آيا اين كلمه علم شخص و نام مخصوص اوست و يا صفت است و به واسطه ياس از رحمت‏خدا به او ابليس گفته شده؟ محل بحث است. مى‏توان احتمال دوم را ترجيح داد؛ زيرا همان‏طور كه از مفردات راغب نقل شد، ريشه ابليس از «بلس‏» است‏به معنى «مايوس شد» چنانكه در قرآن مجيد درباره گنهكاران آمده است: «يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون‏» (2). «روزى كه قيامت‏برپا شود گنهكاران مايوس شوند». در تفسير مجمع‏البيان آمده است: ابليس نام غير عربى است و گروهى گفته‏اند كه عربى است و از ابلاس مشتق است و در كتاب صحاح و قاموس، آن را عربى و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمى بودن آن نيز محتمل شمرده شده است اگر - چنانكه نقل شده - ثابت‏شود كه اسم اصلى او «عزازيل‏» و كلمه ابليس عربى است، صفت‏بودن آن بهتر به نظر مى‏رسد، در كتاب «تفسير صافى‏» از حضرت رضا عليه السلام نقل شده كه نام او «حارث‏» بوده است، ابليس ناميده شد زيرا كه از رحمت‏خدا مايوس گرديد (3). آيا ابليس از فرشتگان بود؟ در قرآن به صراحت ذكر شده كه او از جن بوده آنجا كه مى‏فرمايد: «و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس كان من الجن ففسق عن امر ربه...» (4). «چون به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد...». رانده شدن ابليس از درگاه الهى ابليس كه به فرموده مولا على عليه السلام، خدا را شش هزار سال عبادت كرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا يدرى امن سنى الدنيا ام من سنى الآخرة‏» (5). «معلوم نيست آيا از سالهاى دنيا بوده يا از سالهاى آخرت كه هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنيا است‏». چرا از درگاه خداوند رانده شد؟ پاسخش را نيز خود امام مى‏فرمايند: «عن كبر ساعة واحدة‏» «به جهت كبر و سركشى يك ساعت‏» (6). قرآن هم اين موضوع را چنين بيان مى‏فرمايد: «... قال انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين‏» (7). «ابليس‏» گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل‏». روش ابليس در فريب بندگان خدا و راه مقابله با او پس از آن كه ابليس از بهشت رانده شد، به خدا عرض كرد: «... فبعزتك لاغوينهم اجمعين× الا عبادك منهم المخلصين‏» (8). «به عزتت‏سوگند كه همه بندگانت را گمراه مى‏كنم مگر آن بندگان مخلص تو». طبق اين آيه، خداوند از قول ابليس مى‏فرمايد كه همه بندگان در معرض اغواى شيطان هستند مگر بندگان با اخلاص. در سوره حشر، خداوند روش ابليس در گمراه كردن بندگان را اين‏گونه بيان مى‏فرمايد: «كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى‏ء منك انى اخاف الله رب العالمين‏» (9). «همانند شيطان (10) كه به انسان گفت كافر شو، چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانيان مى‏ترسم‏». يعنى شيطان، خوب كه انسان را فريب داد و او را به كفر واداشت، از او بيزارى مى‏جويد. باز در جاى ديگر خداوند مى‏فرمايد كه تسلط شيطان تنها بر آنهاست كه او را دوست دارند و كسانى كه بر خداى عالميان شرك بورزند: «انما سلطانه على الذين يتولونه و الذين هم به مشركون‏» (11). «اگر آدمى از ياد خدا سربتابد، خداوند شيطانى را بر او مى‏گمارد كه همواره با اوست و قرين و همنشين با او مى‏گردد». «و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين‏» (12). «و هركس از ياد خدا روى‏گردان شود، شيطان را به سراغ او مى‏فرستيم پس همواره قرين اوست‏». چرا كه ابليس داراى اعوان و عفريتهايى از جن و انس است كه هر لحظه آماده اغواى آدميان هستند. در كتاب «الميزان‏» بنا به نقل امالى صدوق از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه وقتى آيه: «و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم...» (13). «كسانى كه وقتى كار زشتى مرتكب مى‏شوند و يا به خود ستم مى‏كنند به ياد خدا مى‏افتند و از گناهان خود استغفار مى‏كنند» نازل شد، ابليس به بالاى كوهى در مكه رفت كه آن را كوه «ثوير» مى‏نامند و به بلندترين آوازش عفريتهاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند: اى بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كدام يك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد؟ عفريتى از شيطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثى مى‏كنم، شيطان گفت: نه اين كار از تو برنمى‏آيد، عفريتى ديگر برخاست و مثل راهى را گفت كه اولى گفته بود؛ و مثل آن پاسخ را شنيد. وسواس خناس گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت: به آنان وعده مى‏دهم، آرزومندشان مى‏كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مى‏برم، شيطان گفت: آرى تو؛ به درد اين كار مى‏خورى و او را تا روز قيامت موكل بر اين ماموريت كرد (14). پس بهترين راه شيطان براى فريب انسان اين است كه او را از ياد خدا دور نمايد و به او وعده و وعيد بدهد و توفيق استغفار كردن را از او بگيرد و بهترين راه آدمى هم براى فرار از وساوس او و ذريه‏اش اين است كه همواره به ياد خدا باشد و پيوسته بگويد: «و قل رب اعوذ بك من همزات الشياطين‏» (15). «پروردگارا از وسوسه‏هاى شياطين به تو پناه مى‏برم‏». و به قول مرحوم آيت‏الله طالقانى‏قدس سره فقط در روشنى ايمان و معارف عاليه و هدايت قرآن مى‏توان عوامل و آثار و تحريكات آنها (شياطين) را شناخت و هشيار بود و در پناه رب‏العالمين و «ملك الناس و اله الناس‏» مى‏توان راه نفوذ وسوسه‏ها را بست و دريچه انوار الهامات را گشود: «ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون‏» (16). «كسانى كه تقوا پيشه كنند، چون از شيطان وسوسه‏اى به آنها برسد، خدا را ياد مى‏كنند و در دم بصيرت مى‏يابند». و اگر آدمى از خود غافل شود خدا را از ياد برد قرين شيطان مى‏گردد... و شيطان بر او چيره مى‏شود و جزء حزب او مى‏گردد: «استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكرالله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون‏» (17). «شيطان بر آنها چيره شده و نام خدا را از يادشان برده است، ايشان حزب شيطانند، آگاه باشيد كه حزب شيطان زيان كنندگانند». پى‏نوشت: 1) المفردات فى غريب القرآن، راغب اصفهانى، ص 60. 2) روم: 12. 3) قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج‏1، ص 226 و 227. 4) كهف: 50. 5) ترجمه و شرح نهج البلاغه فيض الاسلام، ج‏4، ص 779. 6) همان. 7) اعراف: 12. 8) ص: 82 و 83. 9) حشر: 16. 10) اين كلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع (شياطين) 18 بار در قرآن مجيد آمده است، و به معنى «دور شده‏» و «متمرد» مى‏باشد. (قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج‏4، ص 32). 11) نحل: 100. 12) زخرف: 36. 13) آل عمران: 135. 14) الميزان فى تفسير القرآن، علامه طباطبائى، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج‏20، ص 910. 15) مؤمنون: 97. 16) اعراف: 201. 17) مجادله: 19. تفسير پرتوى از قرآن، سيد محمود طالقانى، ج‏1 و 2، قسمت دوم از جزء سى‏ام، ص 315.



[ چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, ] [ 14:53 ] [ ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،